تهور کردن. خود را بخطر افکندن. (یادداشت بخط مؤلف) : مهتری گر بکام شیر در است رو خطر کن ز کام شیر بجوی. حنظله بادغیسی. روزیش خطر کردم و نانش بشکستم بشکست مرا دست و برون کرد ز خیری. مشفق بلخی (از فرهنگ اسدی نخجوانی). در عشق تو جز بجان خطر می نکنم گرمن زاغم چرا حذر می نکنم. مسعودسعدسلمان. ، کارهای سخت و پرآفت کردن: در خدمت وی، گرم و سرد بسیار چشید و رنجها دید و خطرهای بزرگ کرد. (تاریخ بیهقی)
تهور کردن. خود را بخطر افکندن. (یادداشت بخط مؤلف) : مهتری گر بکام شیر در است رو خطر کن ز کام شیر بجوی. حنظله بادغیسی. روزیش خطر کردم و نانش بشکستم بشکست مرا دست و برون کرد ز خیری. مشفق بلخی (از فرهنگ اسدی نخجوانی). در عشق تو جز بجان خطر می نکنم گرمن زاغم چرا حذر می نکنم. مسعودسعدسلمان. ، کارهای سخت و پرآفت کردن: در خدمت وی، گرم و سرد بسیار چشید و رنجها دید و خطرهای بزرگ کرد. (تاریخ بیهقی)
(خارید خارد خواهد خارید بخار خارنده خاریده خارش) پوست بدن را با ناخن یا چیز دیگرچند بار مس کردن باری تسکین حس مخصوصی که از گزیدن شپش یا کیک یا چرکین بودن بدن یا بعلت بعضی بثورات حاصل شود، خارش کردن عضو یا اعضایی از بدن: (تنم میخارد) یا تنش میخارد. میل بکتک خوردن دارد
(خارید خارد خواهد خارید بخار خارنده خاریده خارش) پوست بدن را با ناخن یا چیز دیگرچند بار مس کردن باری تسکین حس مخصوصی که از گزیدن شپش یا کیک یا چرکین بودن بدن یا بعلت بعضی بثورات حاصل شود، خارش کردن عضو یا اعضایی از بدن: (تنم میخارد) یا تنش میخارد. میل بکتک خوردن دارد